نتایج جستجو برای عبارت :

به ناحق از دست رفته در این دومینوی مرگ بار .

حسد... تهمت... تهمت!
حسد... زخم زبون... زخم زبون!
حسد... حق رو ناحق کردن... حق رو ناحق کردن!
حسد... حق الناس... حق الناس!
حسد...
فخرفروشی!!
حسد... و ... چیزهایی است که از کلاس درس اخلاق یاد گرفته بود.
حالا هم حتما" آنجا کلاس های درس شهادت است! هه... نشستم نگاه میکنم.... جنگی رو که میدونم برنده اش کیه.. نگاه میکنم و منتظرم منتظر حق ناحق شده مان.. منتظر کوتاه شدن دستتون از سرنوشت ما..
منتظر خدا♡

 
امام صادق(علیه السلام):هرکه سه چیزرا به ناحق بخواهدازسه چیزدیگربه حق محروم می گردد:هرکه دنیارابه ناحق بخواهدازآخرت حقیقتا محروم می گرددوهرکه به ناحق ریاست طلبی کندازاطاعت زیردستان به حق محروم میشودوهرکه به ناحق مالی رابخواهدازماندگاربودن آن مال به حق محروم میشود.
امام صادق(علیه السلام):اصلاح زندگانی فردی ومعاشرت اجتماعی پیمانه پری است که دوسومش زیرکی ویک سومش چشم پوشی است.
امام صادق(علیه السلام):وقتی دخترآزاد(نامحرم) به شش سالگی رس
بیراهه نرویم قاتل اصلی طلبه همدانی آن لات عرق خور سرتاپا نجاست نبود
آن ملعون فقط یک ابزار بود
قاتل اصلی مهناز افشار و امثال این به اصطلاح سلبریتی فوق تخصص در جمیع امورات است
مهناز افشار با بازنشر و دامن زدن به یک توئیت جعلی از یک طلبه باعث تحریک آن لات مست بی سروپا شد و باعث ریخته شدن ناحق خون طلبه مظلوم همدانی شد
این مهناز افشارها بودند که آن لات کم خرد شیفته شاهزاده رضا پهلوی را تحریک کردند تا خون آن طلبه بی گناه همدانی راه با ناحق بر زمین خ
اونقدر حالم خرابه که هیچی نمیتونه بهترش کنه ....
167 انسان بدون اینکه فکرشو بکنن سوختن و پرت شدن و مردن ...
حتی نفس کشیدنم سخته ....
50-60 نفر توی کرمان از دست رفتن بخاطر نقص فنی تجهیزات ...
کل این کشور تو غم فرو رفته ...
این هفته توی دی ماه همیشه دومینوی مرگ میمونه ...همیشه ...
مگه حتما باید قلب ادم از کار وایسته تا ادم بمیره ...دیدن مرگ اینهمه ادم از خود مردن بدتره ....
ای وای بر اسیری کز یاد رفته باشد!در دام مانده باشد ،صیاد رفته باشدآه از دمی که تنها با داغ او چو لالهدر خون نشسته باشم ، چون باد رفته باشدامشب صدای تیشه از بیستون نیامدشاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشدخونش به تیغ حسرت یا رب حلال باداصیدی که از کمندت آزاد رفته باشداز آه دردناکی سازم خبر دلت راوقتی که کوه صبرم بر باد رفته باشدرحم است بر اسیری کز گِرد دام زلفتبا صد امیدواری ناشاد رفته باشدشادم که از رقیبان دامنکشان گذشتیگو مشت خاک ما هم بر باد
امروز آخرین امتحان ترم سوم هم تموم شد. زمان داره خیلی زودتر از اون چیزی که انتظارش رو داشته باشم می‌گذره(کلیشه) در واقع از اولین روزی که من پام رو گذاشتم توی دانشگاه این باید نهمین ترم من می‌بود. باورش سخته که این همه زمان از اون روز گذشته باشه. که اولین بار نشسته بودیم روی صندلی هایی غیرنیمکت! اونم چه صندلی‌هایی؟! پلی تکنیک تهراااان. با شعار ما پلی تکنیکی هستیم، پلی تکنیکی هستیم ، ما شیر فلانیم و ... . که فی الواقع تا همین فارغ‌التحصیلی بیشتر
زمان گذشته بعید(گذشته کامل):
خبری مثبت:
برای ساخت ابتدا ریشه فعل را آورده و سپس  پسوندهای زیر را بترتیب برای اول شخص مفرد، دوم شخص مفرد، سوم شخص مفرد، اول شخص جمع، دوم شخص جمع و سوم شخص جمع به ریشه فعل می‌افزاییم:miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + mmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + nmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü  miş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + kmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + niz / nız / nuz / nüzmiş / mış / muş / müş + ti / tı / tu / tü + ler / lar
مثال:
gitmekرفته بودمgitmiştimرفته بودیgitmiştinر
اینجا مهمونی!
با یه لباس فوق تنگگگگگ...
که نفسمو بند آورده‌..
زیر نگاه گروه ضربت...
و دارم هلاک میشم...
چرا تموم نمیشه ؟
ای خدااااا...
نصیب هیچ کس نکن!
یکی کنارم نشسته که هی واسه نامزدش ویس میفرسته:حوصلم سر رفته!
خب که چی!رفته که رفته !حوصله منم سر رفته!لوووس!
سلام وقت بخیر 
صمن عرض خسته نباشید و ارادت به همه دوستان و نظر دهندگان وبلاگ خانواده برتر
من حدودا 30 سالمه، که جایی مشغول به کار هستم، مشکلی که دارم اینه که نمیتونم به چیزی بی تفاوت باشم، مثلا همکاران من از لوازم شرکت برای کارهای شخصی شون استفاده میکنند ولی من راضی به این کار نیستم، همین امروز به یکی از همکاران گفتم موتور شرکت رو استفاده نکن، با لحن خیلی بی ادبانه و با حالت عصبانیت شدید به من گفت به تو ربطی نداره مگه از حساب شما میخواد کم ب
اونی که دارن حقشو ناحق میکنن
دوماه داره میدوئه باز اونا قویترن 
دیشب تا صب نخوابیده و از بی انصافی آدما شوکه اس و باورش نمیشه ذات آدم میتونه انقدر بد باشه
کیه؟؟کیه؟؟
مَنَم مَنَم مَن مَن
خلاصه که با ذکر خدایا جز تو کسی و ندارم حواست باشه یکمم سمت منو نگاه کن کفه ترازوی اینور سبکه سپردیمش دست خودش
دعا کنید برای عدم وجود اعتماد بنفس در وجود این جانب که بره بالا بلکه یه ذره کم بشه نا امیدیمون
سلام دوستان 
میخوام بدونم موقع عصبانیت باید چه کار کنیم که احترام بزرگتر ها حفظ بشه؟
نمیدونم این ویژگی تو همه پدر و مادرها وجود داره که گاهی وقت ها به ناحق با بچه هاشون تند رفتار میکنن یا نه، اما واسه من اینطوریه که معمولا عصبی نمیشم مگر اینکه کسی دیگه بد برخورد کنه، مثلا بابام وقت هایی که فشار کار روش زیاد باشه، عصبی میشه که از شدت ترس حتی نمیتونم نگاهش کنم و اگه حرفی بزنه بهم منم جوابش رو میدم و این طوری بگم که من کوچکتر بزرگتر برام فرقی نم
منفعت شد گور دنیای جدید
اینچنین وضعی جهان هرگز ندید
روزِ روشن قتل و غارت میکنند
باج خواهی های شیطان شد شدید
خادمان مسلمین از قاتلان
آسمان لو داد شرّ و مکر و کید
در تمام عالم ایران مستقل
بر مواضع مانده محکم چون حدید
گشته اند همدست هم بر ضدّ او
نام حق ناحق بلرزاند چو بید
اربعین پیغام باهم بودن است
کربلا اوجی که باید رفت و دید .
#احمد_یزدانی
#کربلا 
#اربعین 
#بین_الحرمین
.
دلنوشته های بهنام زرگر رامهرمزی:قصه خلقت را به ناحق شروع کرد آنکس که برندش حق است نمیدانم که موشم یا که آدمکه بایک بار آفرینش، صدهزاربارمی آزمایی مرا تا که محتاج یاریت میشوم  تو به صلاحم لغو محتاج میکنی اگر لب به لب باز گشایم تااعتراضی نمایم به کردارتمُهر و موم سکوت برلبان میزنی من ازخیرت گذشتم بهشت و جهنم نمیخواهم فقط مرا به حال، حالم رها کنمن از فهمیدن هاپراز زجرم فقط مرا دیوانه ای نادان کن...۱۲۹/
باسلام به همه دغدغه داران فرهنگ وطندر عصبانیت نباید قضاوت کرد و تصمیم گرفت. چرا که اگر حق هم باشی ناحق ظاهرخواهی شد.اصل انتقاد از عملکرد عده ای در تحریم مراسم خودشان، آنهم بخاطر یک حادثه غیر عمدی که در کنار عزت و شرف و اقتدار پدید آمد را نباید زیر سؤال برد. مواظب باشیم  جای «جنایتکار و مظلوم » عوض نشود. تحریم کنندگان «نمک خورده نمکدان شکن » باید پاسخگو و عذرخواه ملت باشند...
آیا عبارت "سوله دست دوم ارزان قیمت" واقعا درسته؟ 
آیا اصلا سوله دست دوم داریم؟
آیا سوله دست دوم بخریم؟
اصلا فرق سوله دست دوم و نو چیه؟
و ....... ؟
صادقانه توصیه میکنم و بی شک بهتره از چندین مقاله و نوشته استفاده کنیم تا ببینیم واقعیت چیه و گول الفاظ رو نخوریم تا کلاه گشادی سرمون نره و در این دنیای وانفسا دچار حق و ناحق هم نشیم.
لینک مرتبط : https://b2n.ir/082312
موفق باشید
"کاش من هم اشک داشتم و جای امنی گیر می آوردم و برای همه غریب ها و غربت زده های دنیا گریه می کردم .برای همه آنها که به تیر ناحق کشته شده اند و شبانه دزدکی به خاک سپرده می شوند"      
8 اردیبهشت زادروز سیمین دانشور 
                                                       
چند وقتیه ننوشتم
یه چیزایی منو بی حوصله می کنه
.
شاید اینو بارها شنیده باشید که یه شاعر میگه:
باید شعر خودش بیاد
.
این روزا با این اوضاع با این وضع با این تصویرا
امیدی برای نوشتن و سرودن نیست
.
دوست ندارم سیاسی صحبت کنم اما
سیاست ما رو ول نمی کنه....
.
بعضی از شاعرا انتقاد می کنند
بعضیا بی خیال تر شدن
بعضیا هم مثل من قلمشون و غلاف کردن
.
اما روزی میرسه که کویر لوت هم گلستون میشه
روزی که رنگین کمون از آسمون نمیره و یه مهره ثابته
روزی که ماه کامل میشه
.
تصورکن : رفته ها؛ برگردن ! 
یکی از قشنگ ترین و در عین حال دلهره آورترین صحنه‌های غدیر، آنجاست که پیامبر فرمود به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. 
فکر کن، بعدِ یک مسیر طولانی رسیده‌ای به جایی که امیدی برای گذشتن نیست و توانی برای بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ.
 بعد یکی فریاد بکشد به هر کسی که رفته، بگویید برگردد. آن وقت چشم باز کنی و همه رفته ها را ببینی که دارند، برمی‌گردند. 
عشق رفتهرفیق رفتهبابای رفتهمامان رف
سلام
وقت تون بخیر باشه، نامزدم کارگر یه شرکت دولتیه که اخیراً مشکلی براش پیش اومده، از سال ۸۹ رفته سر کار و دو سال سربازیش رو هم خریده و به سابقه اش اضافه کرده، اما متاسفانه متوجه شدیم که سابقه ی کار سال ‌89 و ۹۰ رو براش رد نکردن و حالا مجبوره به جای ۸ سال، 11 سال دیگه کار کنه ...، مشکل این جاست که کارش خیلی سخته و من می بینم که چه تاثیر منفی‌ای روی سلامتیش گذاشته...، حتی ۲ ساعت هم کار کردن توی شرایط سخت طاقت فرساست چه برسه به ۲ سال اضافه و ناحق! 
و
اندام خیالی: مغز ممکن است احساس ها را اشتباه درک کند. اندام خیالی حالتی است که فرد در اندام از دست رفته‌ی بدنش، درد احساس می‌کند. پژوهشگران بر این باورند که بخشی از قشر مخ که اطلاعات اندام از دست رفته را پردازش می‌کرده، اکنون از بخش‌های دیگر بدن اطلاعاتی دریافت و این پیام‌ها را به عنوان پیام اندام از دست رفته تلقی می‌کند.با این حساب فکر کنم بتونیم درد از دست دادن آدمای عزیزمون رو توجیه کنیم. اونا می‌رن و یه بخشی از وجود ما رو با خودشون می‌
سلام بر شهیدانغریبان شهرهای سوت و کور
خبری آمد که دلمان را شاد کرد، یوسفی بعد از سی و یک سال به دیدار یعقوب چشمانمان می آید، میخواستم خود را آماده دیدارش کنم. میخواستم خانه دلم را آب و جارو بزنم تا قدوم نورانیش تاریکخانه دلم را نورانی کندکی میرسد؟کسی باخبر نیستناگهان خبری بدستم رسید که متحیرم کرد، امروز صبح مسافر مصر ما وارد شد!!!پس چرا کسی خبر دار نشد؟حتی خانواده اش هم دیر رسیدند! هرکسی دیگری را مقصر می داند و...و برای اینکه اشتباهشان را جبرا
سلام بر شهیدان، غریبان شهرهای سوت و کورخبری آمد که دلمان را شاد کرد، یوسفی بعد از سی و یک سال به دیدار یعقوب چشمانمان می آید، میخواستم خود را آماده دیدارش کنم. میخواستم خانه دلم را آب و جارو بزنم تا قدوم نورانیش تاریکخانه دلم را نورانی کندکی میرسد؟کسی باخبر نیستناگهان خبری بدستم رسید که متحیرم کرد، امروز صبح مسافر مصر ما وارد شد!!!پس چرا کسی خبر دار نشد؟حتی خانواده اش هم دیر رسیدند! هرکسی دیگری را مقصر می داند و...و برای اینکه اشتباهشان را جبر
 
       ساعت چهار بعد از نیمه شب است. رفته بودم پارک محل، ورزش کنم که بی­خانمان­­ ها را دیدم. تعدادی روی نیمکت­ های پارک خوابشان برده بود و دو سه نفری با کوله بار زندگیشان که در یکی دو ساک و کوله پشتی خلاصه می­شد دم شیر آب بیدار بودند. یکیشان داشت لباس ­هایش را می­ شست و پهن می­ کرد. ازم ساعت پرسید. گفتم. دیدم جوان بی دندان اما سالمی است چون خیلی از بی­ خانمان­ ها معتاد هستند. خیلی سرحال و با نشاط بود. کیف کردم. موقع آمدن دیدم رفته کناری و زیر اند
نسیمی حیات‌بخش وزیدن گرفته است که بشارت باران با خود دارد. باد قطرات آب را از دورترین نقاط دریاهای دور گرد می‌آورد و موج بر می‌انگیزاند. تلاطم دریا اکنون خبر از طوفانی نزدیک دارد، طوفانی که در جهان وارونه‌ی جهل و ظلم و استکبار انقلاب خواهد کرد و کفار و مستکبرین را که به‌ناحق حاکمیت یافته‌اند به زیر خواهد کشید و صالحین و مستضعفین را وارث زمین خواهد ساخت. 
چرا رشتی بی غیرت شد؟!!!زمان قاجار که زنها حق رفتن به مدرسه رو نداشتند، اولین مردمانی که به دخترهاشون اجازه درس خوندن دادند رشتی ها بودند، وقتی این خبر به شهرهای دیگر رسید، مردمانشان می گفتن رشتی ها چقدر بی غیرت هستند که دخترانشان را به مدرسه میفرستن! و این تا الان هنوز موندهدر حالیکه در زمان حمله خلفای ناحق اعراب به ایران همه جای ایران بزرگ (ایران، پاکستان، افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، عراق ، آذربایجان و ارمنستان امروزی) زیر سلطه اعراب
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتیل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
شد محرم کربلایی شد دلمدامنم از اشک غم گردیده یم
کربلا یعنی گریبان های چاککربلا یعنی حسین(ع) روحی فداک
کربلا یعنی که آغشته به خونکشتی اسلام گشته واژگون
کربلا یعنی مرمّل بدّماء(1)کربلا یعنی که مهتوک الخباء(2)
کربلا یعنی بلا یعنی عزااشک غم بر خامس آل عبا
کربلا یعنی شهیدالشهداءکربلا یعنی قتبل الادعیاء(3)
کربلا یعنی شفاه الذابلات(4) تشنه بودن بر لب شط فرات
پیکر عریان فتاده روی خاککربلا یعنی که جسم چاک چاک
کربلا یعنی جسوم الشاحبات(5)کربل یعنی دماءا
خیلی چیزا از یادم رفته، مثلا این که چیا رو دوست داشتم و بچگی‌ام با چیا گذشت. یادم رفته چقدر طراحی کردن و نقاشی کشیدن رو دوست داشتم و معلم‌های نقاشی‌ام تشویق‌ام می‌کردن، انگار که همه‌اش یادم رفته..
راستی یه پیش‌رفت خوب: امروز دوره مقدماتی git جادی رو تموم کردم :)
دم داغدار است. داغدار می ماند اگر بر مدار باقی بماند...
 
+دائم می گردم حرفی به زبون خودشون پیدا کنم بزنم تو دهن ناحق گوی اونها، ولی پایه ها متفاوته، مبناها متفاوته، ولی از اونجا که حق نوره و باطل در مقابل حق جلوه و ظهوری نداره، معلومه هنوز به حق وصل نشدیم کامل که باطل جفتک و معلق بازی در میاره و خون خوبان ما به دست بدترین و کثیف ترین ها ریخته میشه.
 
 
+ ترامپ قمارباز کثیف، اینقدر سینه های ما از نفرت جریانی که توی عوضی از عمله هاش شدی لبریزه که بع
«٢١»إِنَّ‌ الَّذِینَ‌ یَکْفُرُونَ‌ بِآیاتِ‌ اللّهِ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ النَّبِیِّینَ‌ بِغَیْرِ حَقٍّ‌ وَ یَقْتُلُونَ‌ الَّذِینَ‌ یَأْمُرُونَ‌ بِالْقِسْطِ‍‌ مِنَ‌ النّاسِ‌ فَبَشِّرْهُمْ‌ بِعَذابٍ‌ أَلِیمٍ‌ براستى کسانى که به آیات خداوند کفر مى‌ورزند و پیامبران را به ناحق مى‌کشند و کسانى از مردم را که فرمان به عدالت مى‌دهند مى‌کشند،پس آنان را به عذابى دردناک بشارت ده. نکته‌ها: در تفاسیر کبیر و مجمع البیان و قرطبى مى‌خوا
سلام دوستان
چند وقت پیش به مغازه ای رفته بودم کمی مواد خوراکی و این ها بخرم، اون جا یه نفر رو دیدم که کمی مواد خوراکی برداشت قایم کرد تو لباسش...، منم هیچ کاری نکردم...، اما نمیدونم کارِ درستی کردم؟ یا اینکه منم تو کارش شریک شدم چون هیچی نگفتم؟، این فکرم رو کمی مشغول کرده ... .
اینم بگم‌ که اون فرد وضع مالی خوبی نداشتن... اینو از قبل میدونستم.
مرتبط:
جایی ببینم حقی ناحق میشه واکنش نشون میدم
برای افشای عدم رسیدگی به حقوق اجتماعی مون باید چه کنیم ؟
لز
آدم بعضی وقتا یه چیزایی رو می بینه که تو حکمت خدا می مونه، آدمایی رو می بینی که بعد از رسیدن به ثروت و مقام بالا از خود بی خود می شن یا دیگه خدا رو بنده نیستن. گذشته ی اونها رو که مرور می کنی می بینی ای داد اینا یه زمانی هیچی نداشتن امّا جزو آدم های مذهبی بودن، خدا و پیغمبر سرشون می شده!!
ته دلت خالی می شه و از خودت می پرسی شرایط قبلیِ اونها با شرایط فعلیِ من چه تفاوتی می کنه؟ می رسی به این که حتّی آرزوها و اهداف تو از اونها هم بالاتر هست امّا دست تق
از حاصل عمر به‌هدر رفته‌ام ای ‌دوستناراضی‌ام، اما گله‌ای از تو ندارم
در سینه‌ام آویخته دستی قفسی راتا حبس نفس‌های خودم را بشمارم
از غربت‌ام این‌قدر بگویم که پس ‌از توحتی ننشسته‌ست غباری به مزارم
ای کشتی جان! حوصله کن می‌رسد آن‌ روزروزی که تو را نیز به دریا بسپارم
زنگ می زنم به عین ..جواب میده که کار دارم کار ضروری که نداری ...میگم نه 
دو قسمت از سریال نهنگ ابی را می ببنم جداب نیست برام .
لیست مخاطب ها را بالا و پایین می کنم 
پیام میدهم به الف . می نویسه رفته پیست اسکی ..
زنگ می زنم به نون ..هنوز درگیر هدیه ولنتاین است و داره میره بیرون ...
زنگ میزنم میم ..رفته سر مرده ها ...حوصله ام سر رفته ..از پنجره ادما را نگاه می کنم که با یه نم باروون وسایل جمع کردند به سمت ماشین ..
به گزینه گلستان شهدا و پیاده روی فکر می کنم ...به
امیرالمؤمنین تجسم حکومت الهی، تجسم آیات قرآن در میان مسلمین، تجسم "اَشِداءُ عَلَی الکُفّارِ رُحماءُ بینهم" و تجسم عدل مطلق بود.  او فقرا را به خود نزدیک می‌کرد - «کان یقرّب المساکین» - و ضعفا را مورد رعایت خاص قرار می‌داد. برجستگانی که با پول و زور و بقیه‌ی وسایلِ مطرح شدن، خودشان را به ناحق مطرح کرده بودند، در نظر علی(ع) با خاک یکسان بودند. آنچه در چشم و دل او ارزش داشت، ایمان و تقوا و اخلاص و جهاد و انسانیت بود.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۸۳
حس یه فوتبالیست مدافع رو دارم که خیلی وقته به گل زنی می کنه . اما از اونجایی که مدافعه موقعیتش تقریبا هیچ وقت واسش پیش نمیاد . تا اینکه یه روز جلوی یه تیم خیلی مهم ، به طور شانسی یه موقعیت گلزنی به دست میاره .اما اونقدر تو نقش دفاعیش فرو رفته و که طبق عادت فقط توپ رو پاس میده به مهاجم تیم . مهاجم توپ رو گل می کنه یا نه ؟ اصلا مهم نیست . بعد بازی مدافع تازه متوجه میشه کهخودش می تونسته موقعیت رو گل کنه ولی اینقدر تو نقشش فرو رفته که حتی آرزوش تو مهم تر
 دانلود قسمت ۱۱ سریال از یادها رفته ,
دانلود قسمت یازدهم سریال از یادها رفته , دانلود قسمت 11 سریال از یادها
رفته , از یادها رفته قسمت 11 , از یادها رفته قسمت 11 یازدهم , دانلود
قسمت یازدهم 11 سریال از یادها رفته , دانلود قسمت یازدهم 11 سریال از
یادها رفته با کیفیت , دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با کیفیت 1080p ,
سریال دلدار - قسمت 11 ,
دانلود قسمت 11 سریال از یادها رفته با لینک مستقیم
دانلود رایگان سریال از یادها رفته قسمت یازدهم با کیفیت عالی 720p
دان
از صبح که بیدار میشم تازمانی که خوابم ببره مدام دارم  تو ذهنم حرف میزنم لحظه هایی که صحبت کردن ذهنم تموم میشه زمان هایی که دارم با کسی حرف میزنم برای همین وقتی میام اینجا دیگه نمیدونم باید از چی بگم از حرفهای تو مغزم، از حرفهایی که به دیگران میزنم از چیزهایی که میخام از چیزهایی که میخاستم نشده از چیز هایی که نمیدونم میخام یانه از.... هیچی ندارم برای نوشتن.
اگر کسی مرا خواست 
بگویید رفته باران ها را تماشا کند
واگر اصرار کرد
بگویید برای دیدن طوف
✨خیلی زیبا و قابل تامل
⚠️تـاوان دل ســوزاندن
♥️•☜ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﺎﻥ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩ: ﻴﺮﺯﻧﻰ ﺁﻣﺪ ﺧﺪﻣﺖ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﺭﺟﺐ ﻋﻠﻰ ﺧﻴﺎﻁ ﺗﻬﺮﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﻣﻜﺎﺷﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻔﺖ: ﺁﻗﺎ ﺴﺮﻡ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪﻩ ﻫﺮﻪ ﺣﻜﻴﻢ ﻭ ﺩﻭﺍ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺑﻰ ﻓﺎﻳﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﺍﻃﺒﺄ ﺟﻮﺍﺑﺶ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ؛ ﻳﻚ ﻓﻜﺮﻯ بکنید.
♥️•☜ﺷﻴﺦ ﺳﺮﺵ ﺭﺍ ﺎﺋﻴﻦ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﻟﺤﻈﺎﺗﻰ ﺗﺎﻣﻞ ﻛﺮﺩ، ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺴﺮﺕ ﺳﻠﺎّﺥ ﺍﺳﺖ؟ﻔﺖ: ﺑﻠ
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشدنشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشدهزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد دادمسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشدشروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار استشروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشدیقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار استاگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشدطواف بی ولای فاطمه بر محور کفر استدقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشدفدک را هم خلیفه چون خلافت غصبِ ناحق کردهمیشه دست نامردِ خیانتکار، کج باشدچه ش
حتی اگر شمارش روزهای هفته از دستت رفته باشد، که می‌دانم رفته، اما...
صبح جمعه را با دست و پا زدن در بیم‌هاو امیدهایش، عصر جمعه را با‌ دلتنگی های خفه کننده اش و پایان جمعه را با افسردگی مزمن و غیرقابل درمانش خواهی شناخت...
این هفته هم تَه کشید.
ای دوست زمن بردلِ بیمار،چه گفتی؟
ازماتمِ این عشق گهربار، چه گفتی؟
گفتی همه را؟راست وخدایی، که نگفتی!
زین قلبِ پرازدردِ ستمکار ،چه گفتی؟
آن لحظه ی دیدارکه ازسوی تو آمد
هرگز نروداز دلِ بیزار، چه گفتی؟
آیینه نشستم، همه ازخیرگذشتم
ماهیچ خودت،از هنرِ مار،چه گفتی؟
گفتا که چو مُردم تونیا بر سرِقبرم
گفتا که توگفتی! ببری عار ،چه گفتی؟
دیدارقیامت شدو از هم چو بُریدیم
خوش باش،دوصد بار،به یکبار ،چه گفتی؟
گویم که چو مُردم تو بیا بر سرِقبرم
آغوش گشا،غ
«بسم الله قاصم الجبارین»سیلی اولموسای زمان زد به دل نیل عصایشدنبال کنید آی رفیقان رد پایشدر معرکه خوف و خطر گم نکند راهآن قوم که در دست بگیرند ردایشفرمود که ما عامل این بی خردی رافردا برسانیم یقینا به سزایشجوری زده شد سیلی اول که به خوبیآن سوی جهان نیز شنیدند صدایشوقتش شده بود این سگ پاسوخته یکبارسیلی بخورد تا بنشیند سر جایشمو زرد شغالیست حریف، امر بفرماتا مادر او را بنشانم به عزایشبر کفش سلیمانی ما گرد نشاندهباید که بگیریم سرش را به ازای
میدونی! چیزی که اذیتم میکنه اینه که آدمای رفته ی زندگیم، قبل از اینکه رفتنشون رو ببینم یا باور کنم، رفته بودن. رفته بودن و من باور نداشتم که رفتن. راستش دیگه موندن بقیه رو هم باور ندارم. کاش اگه قراره برن، قشنگ برن. با خداحافظی برن. برای همیشه برن. حالا بیشتر به عباس معروفی حسودیم میشه واسه اون لحظه ش که نوشت: 
لعنت به رفتنت
 که قشنگ میروی.

+ این پست رو دو سال پیش نوشتم. دو خط آخرش. آه! 
ما اهل دانش رفته رفته به هر چه اهل ایمان است بدگمان شده ایم. و این بدگمانی،  ما را رفته رفته به نتیجه گیری هایی باژگونه ى نتیجه گیری های روزگاران پیشین رسانده است :یعنی هر جا که قوت ایمان بسیار به نمایش گذاشته می شود  حکایت از ضعف برهان دارد و ناممکنی درونمایه ایمان .ما هیچ انکار نمیکنیم که ایمان مایه سعادت است بلکه درست به همین دلیل بر آن ایم که ایمان چیزی را اثبات نمی کند.ایمان قوی که مایه ی سعادت است بر انگیزنده ی شک نسبت به درونمایه ی ایمان
امام صادق ع میفرمود از مناجتهای خدای عزوجل با موسی ع این بود که ای موسی بدنیا تکیه مکن مانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسی که انرا پدر و مادر خود دانسته ای موسی اگر ترابخودت واگذارم که بان بنگری مجبت ورونق دنیا بر تو چیره شود ای موسی در کار خیر با اهلش مسابقه  وگذار و بر انها پیشی گیر زیرا کار خیر مانند اسمش  نیکو و پسندیده است و انچه ا زدننا یا را که بدان  احتیاج نداری رها کن و بفریب خورندگان بدنیا و بخود و اگذاشتگان منگر و بدانکه اغاز هر
یه مدت بود تو سامانه تغذیه نمیتونستم وارد شم
نماینده پیگیری کرد فهمید یکی از بچه هامون رفته رمزا مونو سر خود تغییر داده
نماینده رمز جدید رو اعلام کرد
دیدم باز وارد نمیشه
گویا عنتر خان رفته باز رمز جدیده رو هم تفییر داده :/
یعنی کرم پیش اینا لنگ میندازه
شما را یادم رفته بود. اصلا آن روز سخت را یادم رفته بود. از قلم افتاده بودید که این روزها این همه سخت گذشته بود به من. فراموشتان کرده بودم که رنجم این همه بزرگ شده بود برایم. که خیال برم داشته بود درد طاقت فرسا میکشم. چه خوب که یادم افتاد به شما. وسط جشن تولد. درست وقت درآوردن کیک از جعبه، دلم رفت برای شما. 
+ سلام خدا بر زینب کبری 
 
-سرم درد میکنه. گیج میره. تهوع دارم. فشارم رفته بالا.
+اسهال و دلپیچه ای چیزی ندارین؟ (همزمان فشار میگیرم)
- اصلا. فقط اون روز گفتین فشارت بالاس(۱۳).الان باز رفته بالا.
+فشارتون ۱۲ هست خوبه. براتون دارو مینویسم.
- پس قرص اسهال هم بنویس‌. دیروز اسهال داشتم.
 
علی زند وکیلی بر باد رفته
دانلود آهنگ جدید علی زند وکیلی به نام بر باد رفته
Ali Zand Vakili - Bar Bad Rafte
ترانه : حسین غیاثی ؛ موزیک : علیرضا افکاری و ؛ تنظیم : اشکان آریا و وحید طاهرخانی
+ متن ترانه بر باد رفته از علی زند وکیلی
بهشتم گم شده بر باد رفته / صدام کن اسم من از یاد رفته
صدام کن بی صدات از دست میرم / نذار از ترس تنهایی بمیرم
 

ادامه مطلب
جوان، امید به کلی از خلق منقطع کرده و مال و جاه رفته و قبول نمانده و دین به دست نیامده و دنیا رفته، به هزار نیستی و عجز در مسجدی خراب شد و روی برخاک نهاد و گفت: «خداوندا! تو میدانی و می‌بینی چگونه رانده شدم و هیچ کسم نمی‌پذیرد و هیچ دردی دیگر ندارم الا درد تو و هیچ پناهی ندارم الّا تو»
~ تذکرةالاولیا
 
صندلی آمفی تئاتر دارای ویژگی هایی است که کیفیت و قیمت صندلی را تعیین می کند. ما در این پست عنواین مربوط به ویژگی های صندلی آمفی تئاتر را بیان می کنیم.
جنس پروفیل بکار رفته در صندلی آمفی تئاتر
جنس رویه صندلی آمفی تئاتر
کیفیت رویه صندلی آمفی تئاتر
فوم بکار رفته در صندلی
دسته های صندلی آمفی تئاتر
کفی صندلی آمفی تئاتر
پشتی صندلی آمفی تئاتر
یراق آلات مورد استفاده در صندلی آمفی تئاتر
نوع رنگ بکار رفته در صندلی
جنس و نوع پلاستیک یا چوب بکار رفته د
خیلی دنیای بدی شده ....الان که بیست و شش سالمه احساس سیری از دنیا کردم
لعنت به دنیای سرگردون .....یادمه چهارساله بودم هرکی میگفت چن سالته میگفتم هفت سالمه
وقتی هفت ساله شدم به خودم گفتم دیگه بزرگ نمیشم یدفه چشامو باز کردم دیدم شدم هفده ساله
باورم نمیشد الان که بیست و شش ساله شدم دیگه واسم عادی شده هیچ شوقی ندارم میدونم تا چشامو باز کنم شدم شصت ساله
یادش بخیر دوران نادانی کودکی فقط فکر بازی گوشی بودم خیلی دوران شادی داشتم حیفففففف
کاش
اول آدم پی
اگر خدا کفیل رزق است غصه چرا؟!
اگر رزق تقسیم شده است حرص چرا؟!
اگر دنیا فریبنده است اعتماد به آن چرا؟!
اگر بهشت حق است تظاهر به ایمان چرا؟!
اگر جهنم حق است این همه ناحق چرا؟!
اگر حساب حق است جمع مال حرام چرا؟!
اگر قبر حق است ساختمان های مجلل !چرا؟
اگر قیامت حق است خیانت به مردم چرا؟!
اگر دشمن انسان شیطان است پیروی از او چرا؟!
دیشب خواب دیده یک پسر کوچک در بغل دارد. از خواب پریده، دیده بچه کنارش نیست. هول کرده و توی سرش زده که کجا رها کردم این بچه را بی شیر و غذا؟ بعد به خودش آمد. آرام نشست توی رختخواب. گفت فکر کردم یادم رفته بچه‌م رو. گفت بعضی وقت‌ها هم خواب می‌بینم‌ دختر خانه‌ی آقامم در باغ و دو سه روز یادم رفته غذای گاو و گوسفندها را بدم.
زلف تو داد مرا بر بادمده زلفت را بر باداین دل بر باد رفته من رامده بیش از این بر باددنیا را با خطی سرخکردی شیدای خود در بادلیلی و مجنون ندارد دنیاهرکه تو را دید رفت بر بادبگذار بگویند بیگانگانهرکه دید تو را،رفت بر باد
+گاهی چنان غرق در بوی تو میشوم که فراموش میکنم دنیایی در بیرون از این حرم دلی که ساخته ام در جریان است،دنیایی فارغ از تو و دلگرفته ای به بهانه ی تو
ای کاش درست مینوشت خرکسی را که گفت زمان درمان دردهایمان میشود
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی فاطمیه دوم ۹۸
ندارد راه بر مقصد چنانچه بار، کج باشدنشان از خشت کج دارد، اگر دیوار، کج باشدهزاران بار اندوه و فغان سودی نخواهد دادمسیر نوکر از ارباب اگر یک بار کج باشدشروع انحراف از راه مهدی ختم بر نار استشروع کج از آیینش، ادامه دار کج باشدیقینا ریسمانِ دستگیری از گنهکار استاگر که حلقه ای از گیسوی دلدار کج باشدطواف بی ولای فاطمه بر محور کفر استدقیقا مثل آن که سوزنِ پرگار کج باشدفدک را هم خلیفه چون خل
حالمون بد شد از بدحالی :/
هی  میخونه: میرن آدما 
کجا میرن  ؟ جایی رو ندارن که برن ؟
+میان خوبه  :)
بقول شاعر که میگه :
اومـدی صــداتو قربون 
اون همه وفــا تو قربون :))
امروز کلی وب نوشت خوندم که همه رفته بودن ،الهی که هیچ وقت هیچکس نره ، بمونین کنارهم .
نظرسنجی: 
اکثر رابطه هایی که از بین رفته بخاطر اینکه .............
امام سجاد (ع):
«حمد و سپاس خداوندی را که دینِ خود به ما ارزانی فرمود و ما را به آیین خویش اختصاص داد و به راه‌های احسان خود درآورد، تا به مدد احسانش در طریق خشنودی‌اش گام برداریم، حمد و سپاسی که شایان قبولش افتد و بدان از ما خشنود گردد.
حمد و سپاس خداوندی را که یکی از آن راه‌ها که در برابر ما گشوده ماهِ خود، ماه رمضان، است، ماه صیام و ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی‌ها، ماه رهایی از گناهان، ماه نماز، ماهی که در آن قرآن نازل شده، قرآنی که راهن
علائم استرس و اضطراب  برای شما چی بوده؟؟
برادرم یک هفتس گوشاش وز وز میکنه از شدتش جیغ میزنه و ما پا به پاش گریه میکنیم دکتر متخصص و فوق تخصص گوش رفته چیزی نبوده!
مغز و اعصاب و ام آر آی رفته همه چی عادی بوده و سالم
۴روزه خوب بود نفس میکشیدیم اما  امروز باز شروع شد
 
شاید از استرس و اضطراب باشه!شما تجربه ای دارید؟؟
این روزها که از بحران اولیه مورد خیانت قرار گرفتن گذر کرده ام، در حال بازیابی پیوندهای از دست رفته ام با دنیای اطرافم هستم. در حال دوباره دیدن هستم و هیچ چیز همان شکلی نیست که قبل از این بود.
هنوز زود است که بخواهم نتیجه بگیرم که ایا این درد و این رنج برای من باعث رشد خواهد شد یا نه، اما تمام چیزی که میدانم این است که من از این بحران، عبور خواهم کرد.
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
Download music From Ali Loven & Aria - Yadesh Rafte
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته
دانلود آهنگ علی لون و آریا به نام یادش رفته با دو کیفیت 128 و 320
برای دانلود به ادامه مطلب مراجعه کنید...
ادامه مطلب
آیا قضاوت ها و حرف‌های دیگران درباره یه آدم یا موضوع یا اتفاق در ما اثر داره؟ دید ما رو مثبت یا منفی می‌کنه؟ اگه آره به نظرم باید هر چه زودتر از اون آدم یا موضوع خلاص شیم. چون خیلی هم برا ما مهم نیست. یا خیلی نمی‌شناسیم یا ازش مطمئن نیستیم. مطمئن نیستیم که چقدر برامون مهمه یا میخوایم مهم باشه. انگار تو حرف های دیگران دنبال تاییدیه میگردیم. چه برای نگه داشتن اون اتفاق یا آدم چه برای حذف کردنش.
 
+ من واقعا انقدر نخواستنی بودم اونجا؟ نه بابا. فکر
سوره الإسراء آیه ۸۴قُلْ کُلٌّ یَعْمَلُ عَلَىٰ شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَىٰ سَبِیلًاﺑﻮ : ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﺮ ﺎﻳﻪ ﺧﻠﻖ ﻭ ﺧﻮﻱ ﻭ ﻋﺎﺩﺕ ﻫﺎﻱ ﺍﻛﺘﺴﺎﺑﻲ ﺧﻮﺩ ﻋﻤﻞ میکند ، ﺲ ﺮﻭﺭﺩﺎﺭﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺍﻧﺎﺗﺮ ﺍﺳﺖ.
آب جوشی که سیب زمینیرا نرم می‌کند، همان آب جوشی است که تخم مرغ را سفت می‌کند.
مهم نیست چه شرایطی پیرامون ماست، مهم این است درون خود چه داریم...‼️باید بدانیم تنها فرمول خوشحالی
حفظ زبان، حفظ زبان، حفظ زبان
در روایت داریم پس از آنکه امام باقر به جابر جعفی فرمودند خوش به حال افرادی که در زمان غیبت امام زمان (عج) بر اعتقاد به ما استوار بمانند، جابر گفت: بهترین چیزی که مومن میتواند در آن زمان استفاده کند(تا در دین خود استوار بماند) چیست؟ امام فرمودند: نگهداری زبان(سکوت)....
بحارالانوار ۱۴۵،۵۲
پیامبر اسلام فرموده اند: بر تو باد خاموشی طولانی، چرا که آن رَم دهنده شیطان و کمک تو درمورد دینت است. 
سفینه البحار ۵۱،۲
   راه حفظ
توی تاکسی نشسته بودم که راننده نگه داشت و دختر نوجوانی با حالتی مضطرب داخل آمد و نشست. تا در را بست، بوی آرایش غلیظ و لایۀ ضخیم کرم فضای کوچک تاکسی را پر کرد. هنوز چند متری بیشتر راه نیفتاده بودیم که گفت: "آقا! نگه دارید، شرمنده، یادم رفته کتابم رو بیارم"!! عازم کلاس زبانی_چیزی بود. با این حال کتاب یادش رفته بود، ولی کرم یادش نرفته بود. به کجا می رویم؟!
روزی که همدیگه رو دیدیم من مارکوپولویی بودم واسه خودم. کلی این ور دنیا رفته بودم، کلی اون ور دنیا. مثلا کوله‌باری از تجربه بودم برا خودم.
روزی که همدیگه رو دیدیم ندرتا پاش رو از شابدوالعظیم اون ور تر گذاشته بود الا ۲۸ صفرها که مشهد‌الرضا می‌رفت مستضعفی.
یه عمره هم رفته بود طلبگی. که اونم از قدیم گفتن کبوتر با کبوتر، حاجی با حاجیه!
ازدواج که کردیم جامون رو عوض کردیم، جبر محیطی!
این روزا من تو خونه‌ام با بچه‌ها. ندرتا پام رو از شابدوالعظیم اون
آتشی در خاک غربت بود و منبوده ام در خانه امّا بی وطنرفته ام در آتش امّا زنده امامتحان پس داده ای سوزنده امیاد من آمد سیاوش بی گناهرفته در آتش و بیرون شد چو ماهاو درون آتش سوزنده رفتبا حیا وارد و از آن زنده رفتدیدم آتش بهر جانش سرد شدرد شد او ، در پشت پایش گرد شدمانده ای در خویشتن ، درمانده ، پستبار تهمت استخوانم را شکستدر میان ترس آرامش کجاست؟کنج آرامش ورای ترس هاست#احمد_یزدانی
با بابا قهر کرده ام . با چشم های اشک بار رفته ام اسمم را از لیست مسافران خط زده ام . درس های جدید را نخوانده ام . کتاب  های غیر درسی ام را هم . دلم به نقاشی کشیدن نمی رود ‌. میزم بهم ریخته و نامرتب است .  دو روز است که دارم جزوه ی فیزیولوژی  را می‌نویسم و هنوز دوازده دقیقه ی دیگرش مانده .  همینجا و در همین دقیقه  ساعت زندگی ام خواب رفته اما روز هایم  با سرعت و بی حاصل  ، میگ میگ می کنند و از کنارم میگذرند‌‌‌‌..... 
   
   
رفته بودم مسجد نماز بخونم، رفتم توو فکر که باید یه پولی جور کنم برم یه کاپشن بخرم، کاپشنی که میپوشم واقعا دیگه رنگ و رو رفته اس.
به خدا گفتم خدایا ردیف کن یه جوری پولشو!   
نماز خوندم و اومدم بیام بیرون ، کفشامو که از جا کفشی در آووردم، دیدم چندین ماهِ میخوام یه جفت کفش بخرم :|   
با خودم گفتم پول کاپشن رو جور کنم، کفشارو چی کار کنم ؟؟؟
   
    
#سالهای_صبوری
   
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یاصاحب الزمان ارواحنافداه♥️
یاصاحب الزمان عادت کرده ایم به نبودنت،به شکستن دلت...!!!
عادت کرده ایم که هرروز از شیطان پیروی کنیم و از شما غافل باشیم!!!
عین بچه های کوچک نمیفهمیم که اگر میدانستیم الان شما در کنار ما بودین..!!!
نه حوصله صبح زنده داری داریم و نه حوصله درد و دل باشما!!!
یادمان رفته کی هستیم،ازکجاآمده ایم،درکجاییم و به کجا میرویم...
یادمون رفته شما کی هستین!!!
یادمون رفته داریم چیکارمیکنیم،بندگب شیطا
زهرا جان سلام
کجایی بابا که این قدر دور از دسترسی؟ دور از دسترس ولی نزدیک.کجاست آنجا؟
نه نشانی و نه خبری! آخر کجا رفته ای که انگار سالهاست رفته ای اما با هر نگاه به عکس و فیلمت انگار همین جایی اصلا جایی نرفته ای.انگار پیش کسی هستی و قرار است برگردی.آخر این واژه مرگ چه می کند با آدمها که این طور بینمان جدایی می افکند. بابا جان! این چه دنیایی است که رفته ای؟هر چه فکر می کنم نمی توانم ماهیت آن دنیا را درک کنم.چرا یک ذره  فقط یک ذره از آنجایی که هستی ن
خالم با خانواده رفته روسیه(همون که گفتم خیلی ایراد گیره و اینا).این خالم به شدددت مذهبیه و ازینا که جلوی بابای منم چادر میپوشه و به مامانمم همیشه برای چادر گیر میده:/ خلاصه خاله جان رفته اونور و چادر کلا به فراموشی سپرده شده و با یه مانتو جینگیلی می‌گرده اونورا.فک کنم فقط مردای ما خار دارن://
بسم رب شهداء و الصدیقین
شهادت سردار عارف حاج قاسم سلیمانی که یادگار همتها، خرازیها، باقریها،زین الدینها و باکری ها بود را تبریک و تسلیت عرض می نمائیم.  بدون تردید خون به ناحق ریخته شده آن شهید سرافراز موجب ترزیق انرژی تازه ای به جبهه مقاومت خواهد شد. این ترور که اوج حقارت سردمدار فاسد و متعفن استکبار جهانی بود نشان داد که دشمن حقیر توان مقابله رو در رو با فرزندان مقاومت را ندارد. بی شک خون این شهید خواب را از چشمان سردمداران استکبار جهانی
گفت و گو با ابوالفضل درخشنده نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس. تیتر: کار فرهنگی به پارکینگ تبدیل شده است. ابوالفضل درخشنده متولد ۱۳۴۸ محله  نظام اباد تهران است.خانه  پدر مادر وی در محله قدیم زندگی اش نظام اباد قرار دارد.محل سکونت کنونی وی که دفتر کارش نیز در همان محل قرار دارد اکنون در سوهانک است.وی رزمنده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است و پس از بازنشستگی از نیروی دریایی ارتش در سال ۱۳۸۰ بنابر حس وظیفه و رسالت فرهنگی که احساس می کرد بر دوش دارد د
من‌ یک سره مرده‌ام. مرا ببوسند یا بمیرانند. من مرده‌ام. 
انگشتان و تن و ذهنم را می‌کِشم که چیزی بنویسم. میان زمان و مکان کش می‌آیم. مردی می‌آید و مرا می‌بوسد، باران می‌بارد، کسانی دستانم را اطرافشان می‌کشند و گریه می‌کنند، حرف می‌زنم، گوش می‌دهم، اما لامسه‌ی من از کار افتاده‌ست. میان کش آمدن مُرده‌ام و نعشِ من مرا می‌کشاند. و کش می‌آیم.  این حالتی ست که جسمی مرده هنوز موها و ناخن‌هایش رشد می‌کند. بوها از بین رفته‌اند. صداها از بین ر
انا لله و انا الیه راجعونهر نفس کشنده ای مرگ را خواهد چشید ...همه ی ما به مرگ نزدیکیم اما عادت معهود آفرینش بر آن است که پیرها به فنای جسمانی نزدیک ترند... و من نعمره ننکسه فی الخلق...بترسیم از کرم و مور و مار و عقربهایی که در گور در انتظار خیانتکاران از میان ما به سر می برند ....بترسیم از اینکه نکند در قبر عمامه هایمان را چون حلقه ای از آتش به گلویمان بیفکنند و عبایمان چون غاشیه ای از شعله های گدازنده ی نار جحیم ما را در بر بگیرد....بترسیم از روزی که د
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره جوش خواهند خورد ولی این دل از همین حالا از دست رفته.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
گفت و گو با ابوالفضل درخشنده نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس. تیتر: کار فرهنگی به پارکینگ تبدیل شده است. ابوالفضل درخشنده متولد ۱۳۴۸ محله  نظام اباد تهران است.خانه  پدر مادر وی در محله قدیم زندگی اش نظام اباد قرار دارد.محل سکونت کنونی وی که دفتر کارش نیز در همان محل قرار دارد اکنون در سوهانک است.وی رزمنده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است و پس از بازنشستگی از نیروی دریایی ارتش در سال ۱۳۸۰ بنابر حس وظیفه و رسالت فرهنگی که احساس می کرد بر دوش دارد د
به "یا مجیب الدعوات" که رسیدم یاد خودمان افتادم.ما عابدانِ نافهمِ متوقع، فقط از تو انتظار داریم. تو را پیش از خدایی، همان "مجیب الدعوه" می‌دانیم.به همین سبب چنین مقام الوهیت را غصب کردیم و در مقابلت شاخ و شانه می‌کشیم و عتابمان را به سوی تو روانه می‌کنیم.یادمان رفته که بخوانیمت تا اجابتمان کنی. یادمان رفته که "ادعونی استجب لکم"..
گفت و گو با ابوالفضل درخشنده نویسنده و رزمنده دوران دفاع مقدس. 
تیتر: کار فرهنگی به پارکینگ تبدیل شده است. 
به گزارش پرس نیوز/ ابوالفضل درخشنده متولد ۱۳۴۸ محله  نظام اباد تهران است.خانه  پدر مادر وی در محله قدیم زندگی اش نظام اباد قرار دارد.محل سکونت کنونی وی که دفتر کارش نیز در همان محل قرار دارد اکنون در سوهانک است.وی رزمنده و جانباز ۸ سال دفاع مقدس است و پس از بازنشستگی از نیروی دریایی ارتش در سال ۱۳۸۰ بنابر حس وظیفه و رسالت فرهنگی که احساس
انگار کن نیشتری به دست گرفته باشم و مدام به قلبم بزنم. این نیشتر کلمه‌های توست. تکه‌‌های قلبم دوباره پیوند خواهند خورد ولی این دل، از همین حالا از دست رفته است.
یک روز صبح که با صدای آقای "اثاث منزل خریداریم" بیدار شدم، تمام خاطرات و نشانه‌های تو را به عنوان خرده ریز منزل، و قلب خودم را به عنوان آهن‌آلات آهن‌ضایعات به او می‌فروشم و باقی عمرم را با خیال راحت می‌خوابم.
بسم رب شهداء و الصدیقین
شهادت سردار عارف حاج قاسم سلیمانی که یادگار همتها، خرازیها، باقریها،زین الدینها و باکری ها بود را تبریک و تسلیت عرض می نمائیم.  بدون تردید خون به ناحق ریخته شده آن شهید سرافراز موجب ترزیق انرژی تازه ای به جبهه مقاومت خواهد شد. این ترور که اوج حقارت سردمدار فاسد و متعفن استکبار جهانی بود نشان داد که دشمن حقیر توان مقابله رو در رو با فرزندان مقاومت را ندارد. بی شک خون این شهید خواب را از چشمان سردمداران استکبار جهانی
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
‏یه پسر دایی دارم۱۲سالشه
مامانش بهش گفته موقعی که برگه امتحانتو خواستی تحویل بدی فلان آیه رو بخون بعدش فوت کن
بعد این طفلکی فکر کرده گفتن تُف کن

خلاصه امروز از مدرسه زنگ زدن به خونشون
مامانش رفته مدرسه میگه گفتن که
نه تنها رو برگه خودش

رفته رو برگه چن نفر دیگم تف کرده 
اینروزا بیشتر از کرونا نگران اعتماد از دست رفته، انسانیت از بین رفته و همدلی بر باد رفته‌ی بین آدما هستم.
چه راحت ازشون میگذریم و زیر پا لهشون میکنیم
دیر یا زود این مشکل میخواد حل بشه ولی دیگه چطوری مثل سابق میخواییم بهم اعتماد کنیم و دوباره همون آدمای سابق باشیم و کنار هم زندگی کنیم؟
چطوری دوباره سرمون رو بالا بگیریم و به ایرانی بودن و فرهنگ و اصالتمون ببالیم؟
ماسکها رو برداریم تا چهره واقعیمون دیده بشه.
بیایید با هم مهربونتر باشیم.
یه ضرب
چه کرده چشم تو این مرد زخم آلود دیرین را
که یادش رفته آن پیمان سنگین نخستین را
من آشوب زمان و کینه افروز جهان بودم
نشانده بر دهانم بوسه هایت مهر تسکین را
هر آنکس که به فتوای من از خود عشق را رانده
بگو باز آورد با احترام این جام زرین را
که من بعد از دو قرن رفته از کاوشگری هایم
ندیدم در خم صد ساله این تلخی شیرین را
دلیلش هیچ چیزی نیست الا عشق الا عشق
به لب هایت اگر می آورد این شعر تحسین را
محمد صادق امیری فر
به جهنم که نیستی! مگر مغول ها یک قرن ِ تمام حمله نکردند؟ مگر نگذشت!؟ نبودن ِ تو هم می گذرد! به هیچ کجای جهان هم بر نمی خورد؛ فقط یک تکه از دل ِ من کنده می شود و از دست می رود! فدای سرت، مگر نه!؟ به جهنم که نیستی، کافه گودو هست، فرانسه با شیر، تابلوهای ساموئل بکت، ماشین تحریر شکسته و خرابِ آن گوشه هستند؛ می شود بنشینم پشت یکی از میزها و شعری خط خطی کنم بر کاغذی! به جهنم که هرگز این نوشته را نمی خوانی! ژوزف تورناتوره و جیم جارموش اصلا همه ی فیلم هایشان
صبر کردند...صبر کردند...باز هم صبر کردند تا خبر رسمیت پیدا کرد.خواندن از روی کاغذ سخت بود ،جه برسد که توی دوربین ها زل بزنند و بگویند...
گفتند..خبر تلخ را صبح تیتر اول زدند و به مردم گفتند:  سردار حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه به درجه شهادت رسیدبغض ها ترکید..کاغذها را رها کردند..با اشک چشم گفتند:  حاج قاسم مان شهید شد..آره حاج قاسم خودمان..همان مرد میدان های جنگ..از بیست سالگی شد فرمانده..جنگید و گفت فقط برای خدا و امنیت این مردم...با خنده هایش ته دلم
احسان محمدی فاضل: دیگر دوبشکم خدا رحمتش را جاری می کند یا در بسته ای در این جهان گذاشته که برداریم حال بعضی دسترسی بهتری دارند یا توانایی بیشتری از آن برداشت می کنند و برای خود و مردم بهینه استفاده می کنند و برخی نه بر خود می خواهد نه دیگری.
حالِ این روزهای ایران اینگونه است، دیگر غیرمستقیم نه بلکه در چشمان زل میزنند و می گویند اگر می خواهید بهتر زندگی کنیدبروید همانجاهایی که بهتر زندگی می کنند. غبطه می خورم به مردمی که حکمرانانشان حتی برای ت
احسان محمدی فاضل: دیگر دوبشکم خدا رحمتش را جاری می کند یا در بسته ای در این جهان گذاشته که برداریم حال بعضی دسترسی بهتری دارند یا توانایی بیشتری از آن برداشت می کنند و برای خود و مردم بهینه استفاده می کنند و برخی نه بر خود می خواهد نه دیگری.
حالِ این روزهای ایران اینگونه است، دیگر غیرمستقیم نه بلکه در چشمان زل میزنند و می گویند اگر می خواهید بهتر زندگی کنیدبروید همانجاهایی که بهتر زندگی می کنند. غبطه می خورم به مردمی که حکمرانانشان حتی برای ت
ای میان‌رفته بیا تا به میان بنشینیدر دلم نیم‌شبی باز عیان بنشینی 
مشق خم کردن جان دادی و سی سال گذشتحال خوش باش که در قوس کمان بنشینی
بنده‌ی عشق کجا حجره‌ی زهّاد گرفتگفت بهتر که به بازار و دکان بنشینی
گفتی و نیست مرا با دگران الفت حرفاگرم حرف تو باشد به زمان بنشینی
متفرّق‌شده از خویشم و پیدایم نیستتا بیایی به سر منبر جان بنشینی
گفتگوهای من و عشق به هر گوش رسیدبخت این بود که در گوش جهان بنشینی
حلمیا سهم تو از کون و مکان هیچکسی‌ستتا که بر سی
دومین بهترین سایت محبوب ایران سایت دیجیکالا هست. این سایت که توسط برادران محمدی تأسیس شد، در ابتدا کار خود را با مقایسه محصولات دیجیتالی مثل موبایل و لپ تاپ آغاز کرد.سپس در سال 1385 شروع کرد به فروش این نوع محصولات. رفته رفته محصولات این فروشگاه اینترنتی بیشتر و بیشتر شد و حتی فروش خودرو هم از طریف این سایت صورت گرفت.
ادامه مطلب
گفت پایش خواب رفته است، بدجنسی‌ام گل می‌کند، می‌روم که پایش را له کنم، یک پایش را بالا می‌برد، گمان می‌کنم باهوش‌تر از آن است که همان پای خواب رفته‌اش را بالا برده باشد، روی پای دیگرش نشانه می‌روم، نشانه‌ام و خودم هر دو به خطا می‌رویم، آن پای دیگرش مصنوعیست. می‌گوید یک وقت فکر نکنی ناظم هستی مرا تنبیه کرده و یک پا در هوا نگاهم داشته، آن پایم را دادم تا این پایم روی خاک وطنم باشد. نگرانش نباش پا هم مثل ناخن پا در خواهد آمد اما اندکی طول م
 
نزدیکی ها ی تهران، قلب خاکستری و پر خس این کشور مغموم، جایی که هنوز برهوت نیست اما جنبش شهر به هن هن افتاده است، مرز بین هیجان و سکون، جایی که پیدا کردنش تنها با صدای عود ممکن می شود نه تار، نه سنتور، تنها و تنها یک صدای طنین انداز قوی عود که یک بغض گره خورده پشتش است، درست همان جا که شک می کنید به راه آمده و موسیقی به گریه تان می اندازد، با اولین قطره اشکی که فرو ریخت سرتان را بالا بیاورید و کمی به راست بچرخید درست همان جا دقیقا در اولین نظر، ت
 
نزدیکی ها ی تهران، قلب خاکستری و پر خس این کشور مغموم، جایی که هنوز برهوت نیست اما جنبش شهر به هن هن افتاده است، مرز بین هیجان و سکون، جایی که پیدا کردنش تنها با صدای عود ممکن می شود نه تار، نه سنتور، تنها و تنها یک صدای طنین انداز قوی عود که یک بغض گره خورده پشتش است، درست همان جا که شک می کنید به راه آمده و موسیقی به گریه تان می اندازد، با اولین قطره اشکی که فرو ریخت سرتان را بالا بیاورید و کمی به راست بچرخید درست همان جا دقیقا در اولین نظر، ت
▪️وسعت دید خانمها:
 
دیدن یک تار موی شرابی روی کت شوهر !!!
ندیدن تیر برق موقع رانندگی!!!
 
 
 
 
 
 
 
▫️وسعت و دقت دید اقایون
 
ندیدن تغییر رنگ موی خانم هاشون از مشکی پر کلاغی به بلوند
 
دیدن خراش یک سانتی روی رنگ ماشین زیر گلگیر سمت راست
......... 
پسر خالم رفته مُکبر نماز جماعت شده 
سر رکوع یادش رفته چی بگه...گفته دولا شید...
 
 
 
امام جماعت:
 
صف اول :
 
صف دوم :
 
صف سوم :
 
صف چهارم :
 
متاسفانه صف پنجم در قید حیات نیستند
 
.
سلام
مدتی بود که سر 2 راهی بودم که من اصولیم؟ ازطرفی باور دینیم این ه که تحزب  و محو یه جناح شدن خارج عقله! اصلاحی ام؟ که توشون هم آدم پاک دست وجود داره, هم جاسوسو ضد دین؟
اصولیا میگن ..., خُب منهم همینو میگم, پس یعنی منم با اون جرسومه هایی که کلاشی میکنن زیر اون پرچم , یکیم؟
اصلاحیا میگن ... خُب چون حرف, حرف ابلیسه, پس اونا از دارو دسته ابلیسن! پس اون پاکدستا و ... اونجا چیکار میکنن؟
مَخلَص کلام, گاهی ننگم میومد بگم اصولیم و گاهیم که طرف(مثلا یه اصلاح
تو این سرنوشتِ شومم حرفا و رفتارای تو زندگی رو غیرقابل تحملتر کرد. بعضی حرکات و حرفات بدجور رفته تو مخم. دهنت باز میشه یا شرایط انجامش پیش میاد میتونم هوار بکشم. خیلی اذیتم میکنن خیلی. 
 
من دیگه یه روانی ام . چیزی که تو رو ازم دور کنه تحمل نمیکنم. به هر چیزی ممکنه گیر بدم تا شاید تو با دلجوییت بتونی یه مرهم به زخم دلم بزنی.
تا حالا که هر بار بهانه آوردم نمک پاشیدی شاید دیگه مرهمات تموم شده. شاید برای من 
متن ترانه علی زند وکیلی به نام بر باد رفته

بهشتم گم شده بر باد رفتهصدام کن اسم من از یاد رفتهصدام کن بی صدات از دست میرمنذار از ترس تنهایی بمیرمدلم آواز کولی وار میخواد دلم آغوش گندم زار میخوادمن از دلبستگی ها زخم خوردم دلم یه عشق بی آزار میخوادخواب دیدم آسمون از چشم ماه افتاده بودخون من از گوشه ی چشم تو راه افتاده بودخواب دیدم سایه ای بودم که همراهی نداشتتوی خوابم یه فرشته بال هاشو جا گذاشتچه حالی داره حس پر کشیدن یه دریارو یه جرعه سر کشیدن
شبیه کشتی در گل نشسته آرامم به دست موج بلایت به میل خود رامم من آن کسم که خودم را نمی شناسم هم و بی تو پاک شد از ذهن عالمی نامم برایم ارزشی افزون تر از خودم داری به جان خریدمت ای تلخی سرانجامم اگر که رفته ای از یاد دوست یعنی مرگ به خاک سرد غریبی فرو شد اندامم ز رنگ موی سیاه تو شب پدید آمد که مثل هم شده اوقات صبح و هر شامم دریغ هر چه سرم رفته از دل خود رفت زمانه خون دل تنگ ریخت در جامم تنم سلامت و روحم هزار تکه شده ز , زهر تلخ است
دنیا میدان جنگ است؛ جنگ ایدئولوژی‌ها. ما کجای این دنیا ایستاده‌ایم؟
در راستای بحث چپ و راست خوب است این را در نظر داشته‌ باشیم که نزد ما متر و ملاک البته باید حقیقت باشد.
حقیقت را هم توی گیومه نمی‌گذارم که فکر نکنید دارم تردید از خودم نشان می‌دهم. فهم من از حقیقت هم عقلانی است هم انتقادی و هم نقطه‌ی عزیمتی فلسفی-معرفت‌شناختی دارد.
مختصر قصه این است که حقیقت (truth) را من کمابیش همان‌جور می‌فهمم که عقلانیت نقاد می‌گوید. می‌گویم کمابیش، چون
کوله‌ام رو جمع کردم که برم کرمانشاه... دلم گرفته از غروبی... نمی‌دونم چرا... شب با خودم فکر می‌کردم که الان باید یکی بود که هی پیام می‌داد و می‌گفت می‌خوای برسونمت تا ترمینال؟ باید یکی بود که وسایلم رو جمع می‌کرد و قایمکی تو کوله‌ زهوار در‌رفته‌ام چند تا خوراکی می‌ذاشت و توی راه پیام می‌داد که از جیب بغلی بردار بخور ضعف نکنی... باید یکی بود که دلش گوشه اتاقش تنگ می‌شد برای نبودنم. برای رفتنم. باید یکی بود که گوشه ذهنم درگیرش بود و گوشه ذهنش
دنیا میدان جنگ است؛ جنگ ایدئولوژی‌ها. ما کجای این دنیا ایستاده‌ایم؟
در راستای بحث چپ و راست خوب است این را در نظر داشته‌ باشیم که نزد ما متر و ملاک البته باید حقیقت باشد.
حقیقت را هم توی گیومه نمی‌گذارم که فکر نکنید دارم تردید از خودم نشان می‌دهم. فهم من از حقیقت هم عقلانی است هم انتقادی و هم نقطه‌ی عزیمتی فلسفی-معرفت‌شناختی دارد.
مختصر قصه این است که حقیقت (truth) را من کمابیش همان‌جور می‌فهمم که عقلانیت نقاد می‌گوید. می‌گویم کمابیش، چون

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها